رابطه‌ی مناظره‌ای مدرنیته و سنت و بهره‌گیری گزینشی از آنها یکی از مهم‌ترین جنبه‌های بنیادگرایی تلقی می‌شود. همانطور که به‌درستی اذعان شده است (ماکریدز ۲۰۱۶، ص ۲۳۴) بنیادگرایی را نباید با یک سنت‌گرایی صرف یکی دانست، حتی با اینکه بنیادگرایان گذشته‌نگر و آینده‌نگر هستند (اپل‌بای ۲۰۲۰، ص ۱۷۰). به گفته‌ی شوپ (۲۰۱۱)، بنیادگرایی بر بازگشت به یک سنت از دست‌رفته تکیه و از آن حمایت می‌کند، که ناشی از فساد ارزشی و فروپاشی اخلاقی است، موضوعی که در بخش قبلی بر آن تأکید شد.

نویسنده: الکساندروس ساکلاریو  
ترجمه: رایزنی فرهنگی سفارت جمهوری اسلامی ایران در یونان

سنت از دست‌رفته و استفاده‌ی گزینشی از مدرنیته

رابطه‌ی مناظره‌ای مدرنیته و سنت و بهره‌گیری گزینشی از آنها یکی از مهم‌ترین جنبه‌های بنیادگرایی تلقی می‌شود. همانطور که به‌درستی اذعان شده است (ماکریدز ۲۰۱۶، ص ۲۳۴) بنیادگرایی را نباید با یک سنت‌گرایی صرف یکی دانست، حتی با اینکه بنیادگرایان گذشته‌نگر و آینده‌نگر هستند (اپل‌بای ۲۰۲۰، ص ۱۷۰). به گفته‌ی شوپ (۲۰۱۱)، بنیادگرایی بر بازگشت به یک سنت از دست‌رفته تکیه و از آن حمایت می‌کند، که ناشی از فساد ارزشی و فروپاشی اخلاقی است، موضوعی که در بخش قبلی بر آن تأکید شد. نظر به این موضوع، بنیادگرایی تداوم روشنی بین خود و سنت گمشده‌ی «عصر طلایی» به‌عنوان راه‌حل منحصربه‌فرد احیای این سنت ایجاد می‌کند. درعین‌حال، بنیادگرایی کلا  مدرنیته را رد نمی‌کند، و از ابزارهای مدرن (مانند نظامی، آموزشی، رسانه‌ای) به منظور تحقق اهداف خود بهره می‌جوید. پس دقیق‌ترش این است که بگوییم بنیادگرایان مدرن هستند، اما مدرنیست نیستند و با مدرنیسم و طرفداران آن مخالفند، اما محصول مدرنیته هستند (لارنس ۱۹۸۹، ص ۱-۳).

    در رابطه با موارد بالا، مشخصه‌ی تفکر بنیادگرا تجربه‌ی عمیق بحران است (رایزبروت ۱۹۹۸، ص ۱۶)؛ یعنی، جدای از آنچه قبلاً در بخش اخلاقیات و بحران اخلاقی ذکر شد، احتمالاً می‌شود استدلال کرد که فراخوانی برای بازگشت به یک سنت گمشده یا به خطرافتاده در طول بحران‌های مختلف قوی‌تر می‌شود؛ مثلا، بحران اقتصادی یونان برای تقریبا یک دهه (۲۰۱۰ تا ۲۰۱۹) و پاندمی کووید-۱۹. چنین فراخوانی برای بازگشت به ریشه‌ها همیشه با نگاهی به حال و آینده پیشنهاد می‌شود و شامل بازگشت به سبک زندگی پیشامدرن نمی شود. مثلا، کلیسا در رابطه با بحران اقتصادی چنین استدلال کرده است که «شهوت، جاه‌طلبی، بخل، و مالکیت امیالی هستند که مردم را به سمت بحران‌های مالی سوق می‌دهند. رفاه، سعادت، مصرف افراطی عوامل مولد بحران‌های مالی هستند.» (شورای مدیره ۲۰۱۰، یعنی، زوال اخلاقی و عدم‌وابستگی مذهبی دلایل اصلی بحران‌های تجربه‌شده تلقی می‌شوند و راه‌حل اصلی بازگشت به برخی از ارزش‌های اصلی سنتی و مذهبی است. کلیسا در طول بحران اقتصادی عنوان کرد: «ما باید مسیح را دوباره سرلوحه‌ی زندگی خود قرار دهیم و با سرعت به ریشه‌های قدیمی و کلاسیک پدران خود، یعنی به عقب بازگردیم» (شورای مدیره، ۲۰۱۱). در همین راستا، برخی از مطران‌ها پیشنهادهای خود را ارائه کرده‌اند:

به منظور یافتن آنچه که فرهنگ ما را به نقطه‌عطفی در تاریخ جهانی تبدیل کرده است، باید با سرعت کامل به عقب برگردیم: الف) بازگشت مسیح و تفسیر ارتدکس به روال زندگی اجتماعی روزمره‌ی ما، ب) آموزش مستقیم و فوری زبان یونانی باستان در تمامی سطوح آموزشی، ج) آشنایی منظم با متون یونان باستان، بیزانس و ادبیات مدرن، د) واکاوی پویای اساطیر و تاریخ بی‌وقفه‌ی ما از هومر تا امروز، ه) حفاظت و ترویج میراث باستانی مسیحی و یونانی [...] (آنتیموس، متروپولیتن الکساندروپلیس ۲۰۱۴).

    بحران جهانی پاندمی کووید-۱۹ نیز  نشانه‌ی خدادادی از انحطاط اخلاقی و فراخوانی برای کشف مجدد و بازگرداندن برخی از ارزش‌های از دست رفته تلقی شده است. همانطور که گفته شده است: «عبادت خدا با پرستش شیطان جایگزین شد. [...] ما باید به سوی خدا بازگردیم».از یک طرف، این پاندمی درس (یا مجازاتی) از جانب خداوند به دلیل زوال اخلاقی مردم در نظر گرفته شد (سرافیم، متروپولیتن پیرئوس ۲۰۲۰ و ایگناتیوس، متروپولیتن دیمیتریادوس ۲۰۲۰). از سوی دیگر، «عصر جدید و نظم جدید از ما می‌خواهند که در اولویت بودن ایمان را انکار کنیم [...] [اما] فقط زندگی با الگو قرار دادن مسیح در آینده به ما کمک می‌کند» (نکتاریوس، متروپولیتن کورفو ۲۰۲۱). [۱]

    جدای از موارد ذکر شده در بالا، کلیسا در مواقع بحرانی رفتارهای دیگری را بروز داده است که گویای موضع کلیسا در برابر مدرنیته است. با در نظر گرفتن واکنش‌های کلیسا در مورد شناسنامه که قبلاً بررسی شد، این مبحث کلی جنبه‌ی کمتر شناخته‌شده‌ی دیگری را مربوط به توافقنامه‌ی شینگن بین کشورهای عضو اتحادیه‌ی اروپا دربرمی‌گیرد. هنگامی‌که این توافق در پارلمان یونان برای تصویب مطرح شد، کلیسا واکنش نشان داد و بخشنامه‌های پاپ (۲۶۲۶/۱۹۹۷؛ ۲۶۴۱/۱۹۹۸) را علیه آن منتشر کرد. کلیسا استدلال کرد که این شناسنامه ها مستقیماً به دجال مربوط می‌شود و «شماره‌ی ۶۶۶ شناسنامه‌های جدید و سیستم‌های الکترونیکی را نباید پذیرفت و دولت باید به منظور جایگزینی آن [شماره] در اتحادیه‌ی اروپا مداخله کند.» (شورای مدیره ۲۰۰۶، ص ۴۷-۵۰، ۸۷-۹۰). حتی با اینکه در آن زمان سازمان‌های مذهبی زیادی وجود داشتند که این گونه استدلال‌ها را بیان می‌کردند، پذیرش چنین دیدگاه‌ها و تئوری‌های توطئه‌ای برای کلیسای ارتدکس تعجب‌آور بود که حاکی از نقش و تأثیر گروه‌های فراکلیسایی بر کلیسا است.

     از سوی دیگر، همانطور که قبلا ذکر شد، کلیسا تمام و کمال مدرنیته و محصولات آن را رد نمی‌کند، بلکه می‌کوشد از آنها به نفع خود استفاده کند. در همان سال، کلیسا با بخشنامه‌های پاپ علیه توافق شینگن، آشکارا حمایت خود را از استفاده از رسانه‌ها اعلام کرد، به سودمندی رسانه‌های جمعی اذعان کرد، و نگرش علنی خود را نسبت به راه‌های مختلفی که رسانه‌ها می‌توانند پیام کلیسا را به گوش مردم برسانند، ابراز کرد. همچنین،  کلیسا اظهار داشت که استفاده از رسانه‌های جمعی (مانند تلویزیون و رادیو) برای نمایش مراسم مذهبی، به‌ویژه مراسم عشای ربانی یکشنبه، قابل قبول است. استفاده‌ی کلیسا از رسانه‌های جمعی در طول همه‌گیری کووید-۱۹ آشکارتر بود، آن هم زمانی که کلیسا نه تنها از رسانه‌های اصلی، بلکه از رسانه‌های آنلاین نیز به منظور ارائه‌ی خدمات مذهبی استفاده می‌کرد. گذشته‌ازاین، تعداد زیادی از جلسات شورای مدیره و یا کنفرانس‌ها و کارگاه‌های آموزشی از طریق فضای مجازی برگزار شد. در نهایت، باید این نکته را اضافه کرد که حداقل از دهه‌ی ۱۹۹۰، کلیسا از فرصت‌های مالی اتحادیه‌ی اروپا به روش‌های مختلفی استفاده کرده است؛ مثلا، به منظور بازسازی کلیساها و صومعه‌ها، دیجیتالی کردن مطالب بایگانی و سازماندهی کتابخانه‌ها، ایجاد صفحات وب برای کلیساها، صومعه‌ها یا سایر سازمان‌های کلیسا. از این منظر، استدلال لارنس در مورد تفاوت بین مدرنیته و مدرنیسم در رابطه با بنیادگرایی را می‌شود به این صورت تعبیر کرد: کلیسای ارتدکس قطعاً مدرنیست نیست، اما به دلیل استفاده از محصولات مدرنیته مدرن است.[۲]

 

[۱] . توجه به این نکته ضروری است که شورای مدیره‌ی کلیسا چنین دیدگاهی را ابراز نکرده است و به‌ویژه پس از ماه‌های اول پاندمی کرونا از اکثر اقدامات دولتی حمایت کرده است. با ین‌حال، مخالفت‌های جدی متروپولیتن های ارتدکس با اقدامات و در برخی موارد با واکسن، مشکلات بزرگی را در کلیسا و جامعه ایجاد کرده است.

[۲] . لارنس بر اساس اندیشه‌های مارشال برمن و مطالعه‌ی او، «هر چیز جامدی در هوا ذوب می‌شود: تجربه‌ی مدرنیته (۱۹۸۲)» در مورد مدرنیته و مدرنیسم توضیح می‌دهد. به گفته‌ی برمن «مدرن بودن یعنی تجربه کردن زندگی شخصی و اجتماعی مانند یک گرداب، یافتن جهان خود و خویشتن در از هم گسیختگی و نو شدن دائمی، دردسر و رنج، ابهام و تضاد: بخشی از جهانی بودن که هر چیز جامدی در آن در هوا ذوب می‌شود». بنیادگرایان، مانند دیگر مدرن‌گراها، تشخیص می‌دهند که جهانی که در آن تلاش می‌کنند تا عمیق‌ترین هویت خود را پیدا کنند، دائماً در حال تغییر است و شکافی بین آن‌ها و جایی که می‌خواهند باشند وجود دارد. بنیادگرایان مدرن هستند اما مدرنیست نیستند. بار دیگر، برمن یک چارچوب تعریفی ارائه می دهد که تفاوت را روشن می کند «مدرنیست بودن به این معناست که خود را به نوعی در خانه در گرداب قرار دهیم، ریتم هایش را از آن خود کنیم، در جستجوی اشکال واقعیت، زیبایی، آزادی، عدالت، که پرشور و خطرناک است. در جریاناتش حرکت کنیم . در حالی که مدرن ها گذشته جمعی را می شناسند که از حال فردی آنها خبر می دهد، مدرنیست ها تنها یک رشته را می بینند که غرایز، نیازها و خواسته های خاص آنها را ردیابی می کند. اگر مدرن ها جهانی گرایان متضاد هستند، پس مدرنیست ها نسبی گرایان بی شرمانه هستند.

کد خبر 17854

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
6 + 12 =